yashasn azerbaijan
بیشترین کارت قرمز در یک بازی
ترين ها و ركوردهاي جهاني گينس
در یک بازی فوتبال بین دو تیم آرژانتینی ( rivals Claypole ) و ( Victoriano Arenas ) در بوینس آیرس داور این بازی دیمین روبینو ( Damian Rubino ) با نشان دادن ۳۶ کارت قرمز،رکورد بیشترین کارت قرمز در یک بازی را شکست.
سوالهایی که نباید خانم ها ازآقایون بپرسند
چون اگه جوابهاشون مبني بر حقيقت داده بشه شر به پا ميشه
پنج سوال عبارتند از:
1- به چي فکر مي کني؟…
2- آيا دوستم داري؟…
3- آيا من چاقم؟…
4- به نظر تو ، اون دختره از من خوشگلتره؟…
5- اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟
براي مثال:
1- به چي فکر مي کني؟
جواب مورد نظر براي اين سوال اينه:“عزيزم! از اينکه به فکر فرو رفته بودم متاسفم! داشتم به اين فکر مي کردم که تو چقدر زن خوب و دوست داشتني و متفکر و با شعور و زيبايي هستي و من چقدر خوشبختم که با تو زندگي مي کنم.“… البته اين جواب هيچ ربطي به موضوع مورد فکر مرد نداره! چون مرد داشته به يکي از موارد زير فکر مي کرده:
الف) فوتبال
ب) بسکتبال
ج) چقدر تو چاقي!
د) چقدر اون دختره از تو خوشگلتره!
ه) اگه تو بميري پول بيمه ات رو چطوري خرج کنم؟
يه مرد در سال ۱۹۷۳ بهترين جواب رو به اين سوال داده… اون گفته: “اگه مي خواستم تو هم بدوني به جاي فکر کردن، درباره ش حرف مي زدم!“…
2- آيا دوستم داري؟
جواب مورد نظر اين سوال “بله“ است! و مردهايي که محتاط ترند مي تونن بگن: “بله عزيزم!“… و جوابهاي اشتباه عبارتند از:
الف) فکر کنم اينطور باشه!
ب) اگه بگم بله، احساس بهتري پيدا مي کني؟
ج) بستگي داره که منظورت از دوست داشتن چي باشه!
د) مگه مهمه؟!
ه) کي؟… من؟!
3-آيا من چاقم؟
واکنش صحيح و مردانه نسبت به اين سوال اينه که با اعتماد به نفس و تاکيد بگين “نه! البته که نه!“ و به سرعت اتاق رو ترک کنين!… جوابهاي اشتباه اينها هستند:
الف) نمي تونم بگم چاقي… اما لاغر هم نيستي!
ب) نسبت به چه کسي؟!
ج) يه کمي اضافه وزن بهت مياد!
د (من چاق تر از تو هم ديدم!
ه) ممکنه سوالت رو تکرار کني؟ داشتم به بيمه ات فکر مي کردم!
4- به نظر تو، اون دختره از من خوشگلتره؟
“اون دختره“ در اينجا مي تونه يه دوست قبلي يا يه عابر که از فرط زل زدن به اون تصادف کردين و يا هنرپيشه يه فيلم باشه… در هر حال جواب درست اينه که: “نه! تو خوشگلتري!“… جوابهاي غلط عبارتند از:
الف) خوشگلتر که نه… اما به نحو ديگه اي خوشگله!
ب) نمي دونم اينجور موارد رو چطوري مي سنجند!
ج) بله! اما مطمئنم تو شخصيت بهتري داري!
د) فقط از اين بابت که اون جوونتر از توست!
ه) ممکنه سوالت رو تکرار کني؟ داشتم راجع به رژيم لاغريت فکر مي کردم!
5- اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟
جواب صحيح: “آه عزيزترينم! در حادثه اجتناب ناپذير فقدان تو، زندگي برام متوقف ميشه و ترجيح ميدم خودمو زير چرخ اولين کاميوني که رد ميشه بندازم!“… اين سوال، همونطور که توي گفتگوي زير مي بينين، ممکنه از سوالهاي ديگه طوفاني تر باشه!
زن: عزيزم… اگه من بميرم تو چيکار مي کني؟
مرد: عزيزم! چرا اين سوالو مي پرسي؟ اين سوال منو نگران مي کنه!
زن: آيا دوباره ازدواج مي کني؟
مرد: البته که نه عزيزم!
زن: مگه دوست نداري متاهل باشي؟
مرد: معلومه که دوست دارم!
زن: پس چرا دوباره ازدواج نمي کني؟
مرد: خيلي خب! ازدواج مي کنم
زن (با لحن رنجيده): پس ازدواج مي کني؟
مرد: بله!
زن (بعد از مدتي سکوت): آيا باهاش توي همين خونه زندگي مي کني؟
مرد: خب بله! فکر کنم همين کار رو بکنم!
زن (با ناراحتي): بهش اجازه ميدي لباسهاي منو بپوشه؟
مرد: اگه اينطور بخواد خب بله!
زن (با سردي): واقعا“؟ لابد عکسهاي منو هم مي کني و عکسهاي اونو به ديوار مي زني!
مرد: بله! اين کار به نظرم کار درستي مياد!
زن (در حالي که اين پا و اون پا مي کنه): پس اينطور… حتما“ بهش اجازه ميدي با چوب گلف من هم بازي کنه!
مرد: البته که نه عزيزم! چون اون چپ دسته!
زيبايي رياضي
1 x 8 + 1 = 9
12 x 8 + 2 = 98
123 x 8 + 3 = 987
1234 x 8 + 4 = 9876
12345 x 8 + 5 = 98765
123456 x 8 + 6 = 987654
1234567 x 8 + 7 = 9876543
12345678 x 8 + 8 = 98765432
123456789 x 8 + 9 = 987654321
1 x 9 + 2 = 11
12 x 9 + 3 = 111
123 x 9 + 4 = 1111
1234 x 9 + 5 = 11111
12345 x 9 + 6 = 111111
123456 x 9 + 7 = 1111111
1234567 x 9 + 8 = 11111111
12345678 x 9 + 9 = 111111111
123456789 x 9 +10= 1111111111
9 x 9 + 7 = 88
98 x 9 + 6 = 888
987 x 9 + 5 = 8888
9876 x 9 + 4 = 88888
98765 x 9 + 3 = 888888
987654 x 9 + 2 = 8888888
9876543 x 9 + 1 = 88888888
98765432 x 9 + 0 = 888888888
1 x 1 = 1
11 x 11 = 121
111 x 111 = 12321
1111 x 1111 = 1234321
11111 x 11111 = 123454321
111111 x 111111 = 12345654321
1111111 x 1111111 = 1234567654321
11111111 x 11111111 = 123456787654321
111111111 x 111111111=12345678987654321
حاضر جوابي
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگها بحث مىکرد
معلم گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن است که نهنگ بتواند يک آدم را ببلعد زيرا با وجود اينکه پستاندار عظيمالجثهاى است امّا حلق بسيار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسيد: پس چطور حضرت يونس به وسيله يک نهنگ بلعيده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمىتواند آدم را ببلعد. اين از نظر فيزيکى غيرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت يونس مىپرسم.
معلم گفت: اگر حضرت يونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسيد.
************ ********* ********* ********* **
يک روز يک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مىکرد نگاه مىکرد.
ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در بين موهاى مادرش شد.
از مادرش پرسيد: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟
مادرش گفت: هر وقت تو يک کار بد مىکنى و باعث ناراحتى من مىشوي، يکى از موهايم سفيد مىشود.
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفيد شده!
************ ********* ********* ******
عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچههاى کلاس عکس يادگارى بگيرد. معلم هم داشت همه
بچهها را تشويق ميکرد که دور هم جمع شوند.
معلم گفت: ببينيد چقدر قشنگه که سالها بعد وقتى همهتون بزرگ شديد به اين عکس نگاه کنيد و بگوئيد : اين احمده، الان دکتره. يا اون مهرداده، الان وکيله.
يکى از بچهها از ته کلاس گفت: اين هم آقا معلمه، الان مرده.
************ ********* ********* ********* ********
بچهها در ناهارخورى مدرسه به صف ايستاده بودند. سر ميز يک سبد سيب بود که روى آن نوشته
بود: فقط يکى برداريد. خدا ناظر شماست.
در انتهاى ميز يک سبد شيرينى و شکلات بود. يکى از بچهها رويش نوشت: هر چند تا مىخواهيد
برداريد! خدا مواظب سيبهاست
قاضي زيرك
دو پیرمرد که یکی از آنها قد بلند و قوی هیکل و دیگری قد خمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به شکایت از یکدیگر آمدند.
اولی گفت: به مقدار ١٠ قطعه طلا به این شخص قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریش را دارد ولی تاخیر میاندازد و اینک میگوید گمان میکنم طلب تو را دادهام. حضرت قاضی! از شما تقاضا دارم وی را سوگند بده که آیا بدهکاری خودش را داده است، یا خیر. چنانچه قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.
دومی گفت: من اقرار میکنم که ده قطعه طلا از وی قرض نمودهام ولی بدهکاری را ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.
قاضی: دست راست خود را بلند کن و قسم یاد کن.
پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند میکنم. سپس عصا را به مرد مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت: به خدا قسم که من قطعات طلا را به این شخص دادم و اگر بار دیگر از من مطالبه کند، از روی فراموشکاری و نا آگاهی است.
قاضی به طلبکار گفت: اکنون چه میگویی؟
او در جواب گفت: من میدانم که این شخص قسم دروغ یاد نمیکند، شاید من فراموش کرده باشم، امیدوارم حقیقت آشکار شود.
قاضی به آن دو نفر اجازه مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت. در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بیدرنگ هر دوی آنها را صدا زد. قاضی عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیوارهاش را تراشید، ناگاه دید که ده قطعه طلا در میان عصا جاسازی شده است.
به طلبکار گفت: بدهکار وقتی که عصا را به دست تو داد، حیله کرد که قسم دروغ نخورد ولی من از او زیرکتر بودم
فيلم هاي چهارشنبه سوري سال 90
شادي دختر و پسرها در خيابان
خيابان جامي- آتيش بازي خفن
تهران پارس رسما به منطقه جنگي تبديل شده بود
شیراز - پخش موزیک و رقص در خیابان
عكس هواداران تراختور
دستگیری عوامل ترور ابراهیم تاتلیس
تاتلیس خواننده پرآوازه و محبوب ترک که از ناحیه سر هدف گلوله قرار گرفته بود، از وضعیت بحرانی خارج شده است و با اطرافیان خود صحبت کرده است. پزشکان معالج وی اعلام کرده اند که احتمال مرگ تاتلیس به ۱۰ درصد کاهش یافته است.
امروز شخصی به اسم عبدالله اوچماز و ۲ نفر دیگر توسط اداره پلیس استانبول دستگیر شده اند .این اشخاص همراه با چند اصلاح کلاشینکف در سال ۲۰۰۲ نیز دستگیر شده بود و اعتراف کرده بود که میخواست ابراهیم تاتلیسس را بکشد.
طبق گفته های پروفسور دکتر ایلحان الماجی،از شب گذشته وضعیت تنفسی و جسمی ابراهیم تاتلیسس رو به بهبود است و وی توانست با ما صحبت کند و با بلند نمودن دست و پای راست و فشار دادن دست ما به تمامی درخواست های ما جواب دهد.
همجنین پروفسور دکتر ایلحان الماجی در ادامه گفتند:: از ابراهیم تاتلیسس پرسیدیم حالتان چطور است گفتند خوبم و وقتی از او خواستیم دست راست خود را بلند کند وی توانست این کار را انجام دهد. البته خطر هنوز به صورت کامل بر طرف نشده و تالیس باید مدت زمان زیادی تحت نظر و مراقبت پزشکان باشد.
ابراهیم تاتلیس خواننده محبوب ترکیه شب گذشته توانست بدون کمک گرفتن از تنفس مصنوعی نفس بکشد.
نصيحت لقمان به فرزندش
* پسرم! گروهی ، اگر احترامشان کنی تو را نادان می دانند و اگر بی محليشان کنی از گزندشان بی امانی.
پس در احترام ،اندازه نگهدار*
* پسرم! سخت ترین کار عالم محکوم کردن یک احمق است. خون خودت را کثیف نکن- ضمنا
چرچیل هیچگونه نسبتی با طایفه ما ندارد. بچه هایش ادعای ارث نکنند
* پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد ، دوستی مکن*
* پسرم! دوستانت را با یک لیوان آب خوردن امتحان کن! آب را به دستشان بده تا
بنوشند! بعد بگو تا دروغ بگویند! اگر عین آب خوردن دروغ گفتند از آنان بپرهیز*
* هان ای پسر! در پیاده رو که راه می روی، از کنار برو. ملت می خواهند از کنارت رد شوند*
* پسرم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند ، تو برای شفایشان گریه کن*
* پسرم! خود را وابسته به هیچ دسته ای مدان. چه، پس فردا تقش درمی آید که آنی که تو می خواستی نیست و حالا خر بیار و معرکه بارکن*
* پسرم! اگر به ناچار به جریانی متمایل شدی، جایی برای نفس کشیدن خود و رقیبت
بگذار. نه او را چنان به زمین بکوب و نه خود را چنان بالاببر. دیرزمانی نیست که
جایتان عوض شود*
* پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن*
* هان ای پسر! اهل هنر را احترام کن. اما مواضع سیاسی ات را با کسی مسنج و کسی
را به خاطر مواضعش مرنجان*
* پسرم! هیچ گاه دنبال به کرسی نشاندن حرفت مباش و همه جا سر هر صحبتی را
بازمکن. بگذار تو را نادان بدانند*
* پسرم! اگر برای دختر یا پسری پیش تو برای تحقیق آمدند و تو چیزی می دانستی رک
و راست بگو. هر آنچه که می دانی. به فکر بدبختی دختر و پسر مردم باش*
* پسر! اخبار را از منابع مختلف بگیر. جمع بندی اش با خودت. مخاطب دائمی یک
رسانه بودن آدم را به حماقت می کشاند*
* پسرم! پیش از استخدام در اداره های دولتی ، “پاور پوینت” را فرابگیر*
* پسرم! در اداره ای استخدام شدی هرچه دستمال از جیب هایت دوربریز. آب بینی ات
را پیراهن تمیزکنی بهتر است تا کسی دستمال در دستت ببیند *
* پسرم! قطار اندیمشک - تهران زمستانش گرم و جانسوز است و تابستانش سرد و
استخوان سوز. لباس مناسب با خودت ببر*
* پسرم! اساتید را محترم بشمار! اگر توانستی دستشان را ببوس اگر نه ،خود دانی*
* پسرم! در ضمن ، به هر کسی بی خودی لقب “استاد” عنایت مکن. “استاد” باید خودش
بیاید، زورکی که نیست*
* پسرم! اگر آلبوم های موسیقی دل آواز و هرمس و آوای شیدا گرانتر از چهار
هزارتومان شد ، دیگر نخر. با این حال نصیحت قبل از قبلی را آویزه گوش کن*
* پسرم! اقل کم! ماهی یک بار آژانس شیشه ای را ببین*
* پسرم! اگر توانستی استخدام شوی، در اداره با دو کس رفیق شو آنچنان که دانی*
آبدارچی و یکی از بچه های حراست. هرکدام باشد توفیری نمی کند.*
* پسرم! بلوتوث تلفن همراهت را خاموش نگهدار، مگر در مواقع ضروری*
* فرزندم! هیچ کس تنها نیست*
* پسرم! راه تو را می خواند. اما تو باور مکن*
*پسرم! آنتی ویروس “بیت دیفندر” اوریجینال نصب کن. پول “رجیستر” به میزان ده
سال را کنار گذاشته ام. با احتساب تورم جهانی و تحریم و فیلتر و نوسان بازار.
مادرت جای آن را می داند*
* هان ای پسر! اگر کسی گفت اسفندیار ار می شناسی خودت را به نفهمی بزن*
* پسرم! هر روز از همکارانت در اداره عمیقا خداحافظی کن. کسی نمی داند آیا فردا
در همان اداره باشی یا نه. اداره در همان شهر باشد یا نه. شهر در … ولش کن پسرم*
* پسرم! دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز ، ادب را از مادرت*
* پسرم! می دانم الان داری حسرت دیدار مرا می خوری. یالله بلند شو دست مادرت را
ببوس بعد بیا بقیه وصیت را بخوان*
* پسرم! پیامک های عیدنوروزت را همین الان بفرست*
* هان ای پسر! خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان. خواستی فرنگ بروی برو.
اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو ، اگر رفتی از مملکتت*
* پسرم! گوجه را از نارمک بخر، شنیده ام ارزان است*
* پسرم! هیچ گاه از دانشگاه های هاروارد ، ماساچوست و بوستون مدرک نگیر. برایت
حرف در میارن. مگه آزاد رودهن چشه؟*
* پسرم! نامزد انتخابات شدی ، اول یا داماد لُرها شو یا تُرک ها که تو را در
انتخابات تنها نگذارند*
* هان ای پسر! خسته شدی؟ … از ساعت چند داری وصیت می خونی؟ … کی خسته است؟ …
خودت نقطه چین ها رو پرکن*
* پسرم! شماره حساب هدفمندی یارانه ها ، رمزگذاری شده در صندوقچه مرحوم آقابزرگ
توی اتاق پشتی است*
* پسرم! شهر ما خانه ما! … نه نه نه! نمی خواد عزیزم. شهرشون خونه خودشون. اول
اتاقت رو از این ریخت در بیار*
* پسرم! در فیس بوک عضو شو و این وصیت نامه را برای دوستانی که برمی گزینی یا تو
را برمی گزینند “شیر” کن*
داور کارت زرد را جاگذاشته بود، ورزشگاه از خنده ترکید
پیتر والتون داور بازی تیمهای اورتون و بیرمنگام در دقیقه 40 بازی تصمیم گرفت به جوردن ماچ بازیکن بیرمنگام کارت زرد نشان دهد .
اما هر چه در جیبهایش گشت کمتر اثری از کارتهای زرد و قرمز یافت و متوجه شد آنها را دررختکن جا گذاشته است. والتون به عنوان داور باید سریع در این لحظه تصمیم می گرفت و او هم به ناچار کارت زردی نامریی به مدافع بیرمنگام نشان داد تا برای لحظاتی فریاد خنده تماشاگران فضای ورزشگاه را پر کند !
بازی با نتیجه 1-1 مساوی به پایان رسید و والتون در نیمه دوم سه بار دیگر به بازیکنان دو تیم کارت زرد نشان داد اما این بار کارتهای واقعی در جیب او بودند
پشت صحنه ي عادل و استيل آذين
آقاي کمالوند که در کنفرانس مطبوعاتی علیه فردوسیپور جملاتی را به زبان آورد حالا صحبتهای مفصلتری را انجام میدهد. او در تازهترین گفتوگوی خود علیه مجری برنامه نود حرفهایش را اینگونه آغاز میکند:« به حرفهایی که در مورد عادل زدم اعتقاد کامل دارم. او برای بخشش محرومیت کرار 5بار برنامه گذاشت و حتی حقوقدان آورد تا در این مورد بحث کند. حتی اگر یک نفر قتل میکرد این همه برایش برنامه نمیگذاشتند ولی نمیدانم چرا فردوسیپور میخواهد پدر جاسم کرار را در بیاورد.»
او ادامه میدهد:« تمام مشکل فردوسیپور با من و تراکتورسازی از سال گذشته شروع شد، یعنی زمانی که بحث اس ام اس ها به وجود آمد. آدم که نباید اینقدر کینهای و عقدهای باشد و شمشیر را از رو بکشد. او یک سال و نیم است که به صورت زنده با من صحبت نمیکند چون از من میترسد. او با آدمهایی میخواهد صحبت کند که آنها را گوشه رینگ ببرد و هر چه دلش خواست بگوید.»
کمالوند که با عصبانیت زیادی حرف میزند، تأکید میکند:« آقای فردوسیپور، واقعا تو خجالت نکشیدی که به شریفی زنگ زدی و گفتی محرومیت کریمی را کم کن؟ اگر بخشیدن بد است چرا برای جاسم کرار 5بار برنامه درست کردی، مگر تو کارمند باشگاه استیل آذین هستی که به کمیته انضباطی زنگ میزنی و میگویی کریمی را ببخشید. تو با امیر قلعهنویی هم مشکل داری و به همین دلیل برای سپاهان مشکل درست میکنی.»
کمالوند در پاسخ به این سوال که فکر نمیکنید فردوسیپور مجری سالمی است و در مورد موضوع محرومیت کریمی منظور خاصی نداشته است، میگوید:«اگر فردوسیپور سالم است چرا از کمیته انضباطی تقاضای بخشش کریمی را دارد. در ضمن سوال من این است که وقتی کریمی در بازی استیل آذین و تراکتورسازی به سینه داور زد، چرا فردوسیپور این موضوع را به طور دقیق بررسی نکرد. مگر او از باشگاه استیل آذین حقوق میگیرد که تقاضای بخشش کریمی را میکند. مثل این میماند که یک نفر بگوید دست به آتش نزنید که شما را میسوزاند ولی خودش دست به آتش بزند.»
کمالوند که سال گذشته در برنامه نود به فردوسیپور گفت که تو پرسپولیسی هستی، در پاسخ به این سوال که آیا قبول دارید فوتبالیها نباید مسائل شخصی و گفتوگوی خصوصی خود را به رسانهها بکشند، میگوید:« شاید من نباید در آن برنامه آن حرف را میزدم و میگفتم که عادل پرسپولیسی است. الان هم میگویم که شاید فردوسیپور در حال حاضر پرسپولیسی نباشد ولی آن زمان طرفدار این تیم بود. فکر نمیکنم ایرادی هم داشته باشد و حتی خود من هم پرسپولیسی هستم. حتی مسئولان مملکت هم طرفدار پرسپولیس یا استقلال هستند ولی سوال من این است که آیا این درست است که فردوسیپور به تخریب شخصیت دیگران بپردازد.»
کمالوند در پایان حرفهایش خاطرنشان میکند:« من ول کن این موضوع نیستم و پیش استاندار و نمایندههای مجلس خواهم رفت تا خیلی از مسائل برایم روشن شود. تماس عادل با کمیته انضباطی مشکوک بوده و او باید در برنامه این هفته نود در مورد کاری که کرده به مردم توضیح بدهد. من تا آخرین هفته لیگ مدام علیه فردوسیپور مصاحبه میکنم تا او در برنامه نود از هواداران تراکتور عذرخواهی کند. من آویزان این برنامه نیستم که عادل بخواهد صحبتهایم را ضبط کند و هر قسمتی را که خودش خواست را ضبط کند.»
نصيحت اوس به دخترش شبنم
اوس اصغر به دخترش شبنم، گفت، بنشین که صحبتی دارم،
شاکی ام ، دلخورم ، پکر شده ام،
چون که امروز با خبر شده ام،
که تو در کوچه ای همین اطراف،
با جوانی جُلنبر و الاف،
سخت سرگرم گفت و گو بودی ،
چه شنیدی از او ؟ چه فرمودی؟
رفته بالا فشارم ای گاگول،
سکته کرده ام مطابق معمول،
ای پدر سوخته ، بدم الان ،
پدرت را درآورد مامان،
میروی "داف" میشوی حالا؟
فکر کردی که من هویجم ، ها؟
بزنم توی پوز تو همچین،
که بیاید فکت به کُل پایین؟
دخترم جامعه خطرناک است،
بچه ای تو ، مخت هنوز آک است،
آن پدر سوخته چه می نالید؟
بر سرت داشت شیره می مالید؟
بست لابد برای تو خالی،
وای از این عشقهای پوشالی!
شبنم آنگاه بعد از این صحبت ،
گفت بابا خیالتان راحت ،
من فقط فحش بار او کردم ،
ناسزاها نثار او کردم،
پیش اهل محل به او گفتم :
به تو هم می شود که گفت آدم؟
بچه در راهه ، پس کجاهایی؟
خواستگاری چرا نمی آیی؟
تا که اوس اصغر این سخن بشنید،
کُل فکش به سمت چپ پیچید،
کله اش روی شانه اش ول شد،
سکته اش مثل این که کامل شد!
ابراهيم تاتليسس خوانندهی مشهور تركيهای ترور شد
ابراهيم تاتليسس خواننده مشهور تركيهای در محله شيشلی استانبول از ناحيه سر هدف گلوله قرار گرفت و ترور شد. به گزارش وب سايت «سي ان ان ترك» حال عمومي اين خواننده مشهور تركيهای بسيار وخيم گزارش شده و پزشكان 24 ساعت آينده را براي زنده ماندن وی پس از اين ترور حياتي اعلام كرده اند. بنا به اعلام پزشكان، گلوله از پشت وارد جمجمه ابراهيم تاتليسس شده و از قسمت جلوی سر او خارج شده است . پزشكان اعلام كرده اند كه اولويت نخست آنها جلوگيری از خونريزی است. پس از يك عمل جراحي ۵ ساعته پزشكان اعلام كرده اند كه ممكن است حتی اگر تاتليسس از اين ترور جان سالم به در برد ، احتمال دارد باقی عمر خود را فلج باشد. تاتليسس شب گذشته و هنگامي كه پس از ضبط برنامه تلويزيونی مشهور خود "ايبو شو" از كانال تلويزيونی "بياض تی وی" خارج میشد هدف اين حمله قرار گرفت
خیلی از ما دهه پنجاه ، شصتی ها با آهنگ های این هنرمند خاطرات زیادی داریم. امیدوارم خطر رفع بشه و دوباره سلامتی کاملشو به دست بیاره. عده ای از ایرانی ها هم از ایشون متنفر هستن و علتشم میگن اینه که توی یکی از مصاحبه هاش گفته از ایرانی ها بدم میاد.
براتون یه کلیپ کوتاه میزارم با زیرنویس فارسی که خوده ابراهیم تاتلیسس در مورد این مسئله صحبت میکنه و این سوءتفاهم رو برطرف میکنه
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر دیگر سال ها
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر دیگر سال ها
سال موش
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال موش
بهتر است مراقب باشید ، گربه ها در گوشه و کنار به انتظار شکار نشسته اند ، بهتر است دائم در بین جمعیت زندگی کنید و کوشش نکنید زیاد مورد توجه قرار بگیرید.
سال گاو
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال گاو
امسال برای شما سال چندان فوق العاده ای نیست اما همه چیز به صورت نامحدودی در حال تحول به سوی آرامش و راحتی است و بلاخره شما این فرصت را پیدا میکنید که در آرامش کارهایتان را سر و سامان دهید.
سال ببر
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال ببر
امسال از فرصت های پیش آمده استفاده کنید ، حسابی استراحت کنید ، مطمئنا” گربه قصد آزار شما را ندارد.
سال خرگوش یا گربه
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال گربه
امسال هرچه دلتان میخواهد بحث کنید ، کارهای جدیدی شروع کنید و خلاصه هر کاری که دلتان میخواهد انجام دهید.
سال اژدها
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال اژدها
گربه هرگز از دست اژدها عصبانی نمیشود بنابر این هرچه دلتان میخواهد بدرخشید ، گربه ها کاری با شما ندارند و فقط از حرکات شما سرگرم خواهند شد.
سال مار
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال مار
امسال برای شما سال عشق است ! ، استراحت کنید و لذت ببرید و هرچه دلتان میخواهد بخورید ، یک سال پر از موفقیت در انتظار شماست.
سال اسب
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال اسب
امسال برای شما سالی خوب ، پر از مسائل عاشقانه ، کارهای متنوع ، زندگی اجتماعی و حتی اندکی دخالت در سیاست است.
سال بز
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال بز
بلاخره سالی که شما در آن احساس آرامش و نشاط کنید از راه رسید ، گربه ها به بزها بسیار علاقه مند هستند و مطمئن باشید که امسال از همه نظر به شما خوش خواهد گذشت.
سال میمون
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال میمون
امسال برای شما از هر نظر سالی بسیار خوب است ، مخصوصا” امسال از نظر مالی و کاری سالی بسیار پربار در پیش دارید.
سال خروس
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال خروس
امسال شما همچنان از فشار گرفتاری های سال پیش دل نگران خواهید بود و گوشه گیر خواهید شد ، بهتر است اینکار را بکنید چون چیز تازه ای برای شما امسال وجود نخواهد داشت اما سال آینده اوضاع خوب خواهد شد.
سال سگ
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال سگ
از فرصت های پیش آمده برای استراحت استفاده کنید ، شما همچنان خوشبخت خواهید بود چون گربه ها برای شما صلح و آرامش به ارمغان خواهند اورد ، بهتر است اگر مجرد هستید امسال ازدواج کنید.
سال خوک
تاثیرات سال گربه یا خرگوش بر متولدین سال خوک
همه چیز برای شما به خوشی خواهد گذشت اما به شرطی که درگیری های شغلی ، کاری و … نداشته باشید ، چون امسال این نوع درگیری ها به نفع شما نخواهد بود
نوروز
نوروز :
نوروز یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن میگیرند. زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان [۱]، مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) ۲۱ ماه مارس را بهعنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشهٔ ایرانی بهرسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را جشن میگیرند توصیف شدهاست.[۲]
پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیده بود.[۳] در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دورهٔ جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانهٔ نوروز» شناخته شد.
باقی مطالب در ادامه مطلب...
داستان سنگ و سنگ تراش
روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد با خود گفت: ....
این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که او هم مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، به فرمان خدا او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد! تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمندتر است. تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان.
مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد که تبدیل به ابری بزرگ شود و آن چنان شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد. همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خـُرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است
تست هوش
شکل زیر سری اشکال معنی داریه که جای یکی از عکسها خالیه و شما باید از روی شکلهای دیگه اونو حدس بزنید. اول کمی فکر کنید. اگه نتونستید برید ادامه مطلب جواب رو ببینید. اما نکنه: که قبل از فکر کردن برید سراغ جواب
.
.
.
برو ادامه مطلب
اسپایدرکم
دوربین گذاشتن (اسپایدر کمرا) تو استادیوم آزادی تا بازی رو پوشش بده اون وقت یه دوربین فقط از اون فیلم میگیره...بازی رو بیخیال شدن. تازه واسش افتتاحیه هم گذاشتن. دستشویی درست حسابی تو ورزشگاهامون نداریم بعد می رن اسپایدرکم میخرن. اولین بازی ای که خیابانی از آزادی گزارش کنه حتما و حتما یکی از سوتی هاش اینه که به اسپایدرکم بگه اسپایدرمن
هزينه عشق واقعي
مادر که در حال آشپزی بود ، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند.
او نوشته بود :
صورتحساب !!!
کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان
مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان
نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان
بیرون بردن زباله 1000 تومان
جمع بدهی شما به من :12.000 تومان !
مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:
بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ
بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ
بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ
و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که : هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است
وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد ودر حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد.
گفت: مامان ... دوستت دارم
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت: قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!!
نتیجه گیری اخلاقی :
قابل توجه اونهائی که فکر میکنند مرور زمان آنها را بزرگ کرده و حالا که هیکل درشت کردند خدا را هم بنده نیستند.
بعضی وقتها نیازه به این موارد فکر کنیم ...
کسانی که از خانواده دور هستند شاید بهتر درک کنند.
نتیجه گیری منطقی:
جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!!
مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره : جمع بدهی میشه 11.000 تومان نه 12.000 تومان !!!
عاشقانه
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم